اس ام اس های عاشقانه شهریور 93
روی قلبی نوشته بودن شکستنی است مواظب باشین
ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است ، راحت باشید . . . !
.
.
دوستت دارم رازیست که
در میان حنجره ام دق میکند وقتی که نیستی . . .
.
.
چه تجارت ناشیانه ای بود آن همه نازی که من از تو خریدم . . .
.
.
روزی می شود که برگ برنده ات دل می شود
اما تو دیگر حاکم نیستی . . .
.
.
یادم نرود که :
من تنها هستم ، اما تنها من نیستم . . .
.
.
اگر نسیمی شانه هایت را نوازش کرد
بدان آن هوای دل من است که به یادت می وزد . . .
.
.
دستهایت را زیر تنهاییم ستون کن که من از آوارگی بی تو بدون میترسم . . .
.
.
درود بر آدم های خوب ، آنها که در اندیشه ی دیگران تصویر زیبا می نگارند . . .
.
.
عشق یعنی وقتی هزار دلیل برای رفتن هست
هنوز دنبال یه بهونهای که بمونی . . .
.
.
چمن ها بی تو زیبایی ندارد / بهار و گل دلارایی ندارد
فریب کَس نخوردم جز تو ای یار / که دیگر کَس فریبایی ندارد . . .
.
.
احساس تو طروات باران است / بر زخم شکوفه های گل درمان است
هروقت که در هوای تو میچرخم / انگار نفس کشیدنم آسان است . . .
.
.
.
تو این “مـــَــن ها ” را از خودت “مــِـنها” کن
من میـمیرم برای باقی مانده ات . . .
.
.
تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد . . .
.
.
بر روی زمین قدم میزنم
اما هواسم به هواییست که تو در آن نفس میکشی!
(ارسالی توسط نام مستعار "فرهاد قائمی")
.
.
شاید دیر به دیر سراغت را میگیرم ولی " تو" بزرگتر از آنی که فراموش شوی . . .
(ارسالی توسط نام مستعار "فرهاد قائمی")
.
.
شاید تنها کسی نیستم که دوستت دارم . . .
اما . . . کسی هستم . . . که تنها تورا دوست دارم!
(ارسالی توسط نام مستعار "فرهاد قائمی")
.
.
صداتو برام اس ام اس کن، با نگات برام میس بنداز، با قلبت بهم زنگ بزن
من هم بوس برات بلوتوث میکنم تا بذاری بک گراند لبت. . .
(ارسالی توسط نام مستعار "فرهاد قائمی")
.
.
فکر نکنی وقتی ازت دورم یعنی فراموشت کردم . . . نه
فقط دارم بهت فرصت میدم که دلت برام تنگ بشه
(ارسالی توسط نام مستعار "فرهاد قائمی")
.
.
خسته شدم از بس به آدمایی که میخوان جای تو رو توی قلبم بگیرن گفتم :
ببخشید اینجا جای دوستمه ، الان برمیگرده !
.
.
تـو ” آدم ” ، من ” حوا “
سیـبی در کار باشد یا نه ، با تو ، در آغوش تو ، بهشت جاریست
بوسه هایت طعم سیب میدهند کافیست . . .
.
.
به امیدی که وفا خواهم دید / از تو تا چند جفا خواهم دید
گر توان وصل تو را دید به خواب / این چنین خواب کجا خواهم دید
طاق ابروی تو گر قبله شود / خوش اثر ها ز دعا خواهم دید . . .
.
.
آیا می دانی بدست آوردنت
تنها “استثناء” در
خواستن ، توانستن است . . . ؟
.
.
شمع، این مساله را بر همه کَس روشن کرد
که توان تا به سحر ، گریه ی بی شیون کرد . . .
.
.
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند / بلبل شوقم هوای نغمهخوانی میکند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست / طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند . . .
.
.
تمامی مزرعه کافر صدایش میزدند
گل آفتابگردان کوچکی را که عاشق باران شده بود . . .
.
.
یک مترسک خریده ام
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام
در گوشه اتاقم ایستاده
درست مثل توست ، فقط اینکه روزی هزار بار از رفتنش مرا نمی ترساند . . .
.
.
حالم را پرسیدند ، گفتم رو به راهم !
نمی دانند رو به راهی هستم که تو رفته ای
.
.
بی من نرو آن سوی فردای زمانه
بی من نشو دمساز تنهای ترانه
با من بمان این روزهای بی بهانه
با من بمان با دردهای عاشقانه
.
.
تقدیم به کسی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانش
و جرعه ای از دریا در دستانش و تجسمی زیبا از خاطره ها و ایثارهای سرخ
در معبد ارغوانی دلش به یادگار مانده است . . .
.
.
وقتی پروانه عشق در تاری بیفتد که عنکبوتش سیر باشد
تازه قصه زندگی آغاز شده است زیرا دیگر نه می تواند پرواز کند نه بمیرد . . .
.
.
قاصدکها هم مانند تو
بعد از کلی آرزو مرا ترک گفتند
انگار این رسم طبیعت است !
.
.
بیزارم از این خواب ها
که هر شب مرا به آغوش تو می آورند
و صبح … با اشک
از تو جدایم می کنند . . .
.
.
ما پیغام دوستیمان را با دود بهم می رسانیم .
نمی دانم انسو برای تو تکه چوبی هست یا نه؟
من این سو جنگلی را به اتش کشیده ام . . .
.
.
آدما دو جور زندگی میکنن یا غرورشونو زیر پاشون میذرانو با انسانها زندگی میکنن.
یا انسانهارو زیر پاشون میذارنو با غرورشون زندگی میکنن . . .
.
.
چه فرقی میکند مهره ی سیاه باشم یا سفید
چشمانت با اولین حرکت ماتم میکند . . .
.
.
این روزها آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را فرصتی برای خشک شدن نیست . . .
.
.
صرف فعل “دوست داشتن” بسیار سخت است
گذشته اش که به هیچ وجه ساده نیست
حالش کاملاً اخباری ست
آینده اش هم شرطی . . .
.
.
دلیل اینکه تو را طلب نمیکنم ، بی نیازی نیست
گاهی وقت ها باید صبور بود . . .
.
.
من ساده فکر میکردم تا ابد کنار تو بودم ولی چه سود
خوشبخت آنکسی که دلت را ز من ربود . . .
.
.
از کویر آمدهام
چشمم از خاطره ریگ پُر است
ابر من باش و دلم را بتکان . . .
.
.
به کدامین گناه از بهشت اغوشت رانده شدم ؟
من که حتی وسوسه سیب نداشتم . . .
.
.
اینقدر خودم و براش کوچیک کردم که فکر نکنه ازش بزرگترم
افسوس که منو به خاطر کوچیکیم تنها گذاشت . . .
- ۹۳/۰۶/۰۶