سایت تفریحی وسرگرمی بست فانی اس ام اس

سایت تفریحی وسرگرمی بست فانی اس ام اس

سایت تفریحی وسرگرمی بست فانی اس ام اس

سایت تفریحی وسرگرمی بست فانی اس ام اس

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۰ مهر ۹۳، ۱۹:۴۳ - امیرحسین افشاری
    ممنون
نویسندگان

خاطرات خنده دار و باحال مهر ماه 93

شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۴ ب.ظ

من بچه بودم مدرسه هم نمیرفتم

نزدیک خونمون یه مدرسه ابتدایی بود که هر روز به دانش اموزا یه پاکت شیر میدادن

بعضیا ک این شیرا رو نصفه میخوردن مینداختن تو سطل اشغالی

تو ساعتای کلاس هم ما میرفتیم تو حیاط مدرسه با یه کاسه

هیچی دیگه این شیرا رو بر میداشتیم میریختیم تو کاسه

میبردیم میدادیم به همسایه بیچاره مون بعد میگفتیم

خالهههه مامانم شیر فرستاده براتون

بیچاره چقد خوشحال میشد

.

.

بقیه خاطرات در ادامه مطلب

من بچه بودم مدرسه هم نمیرفتم

نزدیک خونمون یه مدرسه ابتدایی بود که هر روز به دانش اموزا یه پاکت شیر میدادن

بعضیا ک این شیرا رو نصفه میخوردن مینداختن تو سطل اشغالی

تو ساعتای کلاس هم ما میرفتیم تو حیاط مدرسه با یه کاسه

هیچی دیگه این شیرا رو بر میداشتیم میریختیم تو کاسه

میبردیم میدادیم به همسایه بیچاره مون بعد میگفتیم

خالهههه مامانم شیر فرستاده براتون

بیچاره چقد خوشحال میشد

.

.

بچه که بودم،وقتی با بابام میرفتم حموم

بعدش تا سه روز مثل این عروسکای حبابساز حباب میدادم بیرون.

آخه با لیف کاموایی چنان دک و پوزمون رو به هم میمالید

انگار داره سیب زمینی میشوره

تازه برای صرفه جویی آب هم نمیریخت

تا قشنگ کف صابون از چشممون بره داخل از دهنمون در آد...!!

.

.

عاغا دیروز از یه شماره ناشناس واسم اس اومده:

سلام.هاجر ابوذر هستم همکلاسی سابق

من: سلام شرمنده هاجر خانم اشتبا گرفتین

ناشناس:نه خانم هاجر شمایی

من ابوذر اسلامی هستم. یادتون اومد؟

من: من هاجر نیستم اشتباه گرفتین

ناشناس: خوب من که ابوذرم

من: بی جواب

ناشناس: حالا که اینطور شد منم مقدادم

رفتم سراغ سمیه. به سلمان سلام برسون

دیگه حرفی برای گفتن ندارم

.

.

دیروز رفتم کارت عابر بانک رو از بابام بگیرم حالا مکالمات بین من و بابام :

  باباکارت من کجاست ؟

  بابام:تو کیف کارت ها

من : کیف کارت ها کجاست ؟

  بابام: کنار کارت ملى و گواهینامم

من:خوب گواهینامت کجاست ؟

  بابام:تو کىف پولم

من: خوب کیف پولت کجاست ؟

  بابام:توکیف قهوه یمه دیگه

من:خوب کیف قهوه ایت کجاست ؟

                                                                                         بابام: تو اتاقمه پسره ى دیوونه

من پس از بیست دقیقه گشتن

من : بابا پىداش نمیکنم خودت بیا بده

حالا بابام اومده مستقیم رفته تو اتاق برادرم اوورده داده میگه بیا بگیر پسره خنگ

.

.

اقا برادر ما چند سال پیش که تازه اشانتیون مد شده بود رفته بود خرید

بعد اقاهه گفت این محصول اشانتیون هم داره

حالا این برادر مام برگشته میگه میشه همینو که میگین رو ببینیم

تصور قیافه فروشنده رو به عهده خودتون میذارم

.

.

نمیدونم چه حکمتیه هروقت من دارم یه فیلم ترسناک میبینم

جای حساس فیلم یه دفعه یخچال میگه تااااااااااااااااااااااااق!

یااینکه یه سوسکی،عنکبوتی چیزی ازبغلم رد میشه

یایکی ازهمسایه هامون در رو محکمممممممم میکوبه به هم

از خودِفیلمه نمیترسم ازکابوسای بعدشم نمیترسم

ولی در اثر اتفاقات فرا زمینی درطول فیلم قلبم میوفته توپاچم!!!

.

.

چند وقت بود سر خیابونمون یه گدا اومده بود شانسش هر دفعه میخواستم بهش پول بدم

دست تو جیبم میکردم یا ۲ یا ۵هزار تومانی میمومد و یواشکی میذارم سرجاش

دیروز گداهه گفت : بیا همون ۵ هزاریتو بده مابقیشو میدم



  • محمدجواد تربتی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی