سایت تفریحی وسرگرمی بست فانی اس ام اس

سایت تفریحی وسرگرمی بست فانی اس ام اس

سایت تفریحی وسرگرمی بست فانی اس ام اس

سایت تفریحی وسرگرمی بست فانی اس ام اس

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۰ مهر ۹۳، ۱۹:۴۳ - امیرحسین افشاری
    ممنون
نویسندگان

تفاوت واقعیت و عکس پروفایل دخترا

.

.

بقیه عکس ها در ادامه مطلب

  • محمدجواد تربتی

ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﮐﻼﺱ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﻪ

ﺳﺎﻋﺖ ۷ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭﺵ ﮐﺮﺩﻡ

ﺑﺎ ﺟﺪﯾﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺮ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ:

ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﻭﻟﻢ ﮐﻨﯿﺪ، ۴ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪﻡ |:!

ﺍﯾﻨﻢ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻣﻨﻪ |:

.

.

عاقا دیشب خواب بودم که یهو تو حالت خواب و بیدار

احساس کردم نمیتونم نفس بکشم سرفه م گرفته بود شدید از خواب پریدم

داد زدم یکی به دادم برسه......مامانم اومد بالا سرم گفت چته ذلیل مرده

منم گفتم مامان نمیتونم نفس بکشم گفت ای وای خاک به سرم بابامو صدازد

بابام اومد گفت من میرم ماشینو روشن کنم ببریمش درمانگاه

داداشمم گفت بابا ولش کن باک بنزین خالی میشه باید دوباره پرش کنی تو این بنزین گرونی^__^

مامانمم گفت اخ اخ راست میگه بنزین گرون شده^_^

بابامم کاملا قانع شد و لباسشو دراورد و رفت خوابید:|

و منم همچنان در حال سرفه کردن :|

واقعا همه رفتن خوابیدن:/

ینی پدر مادر واقعی من کجان:(

.

.

دیروز به بابام میگم برام محلول آب رسان مو بگیر

رفته روغن نارگیل دوتومنی گرفته! میگم این دیگه چیه؟

میگه: همینم که گرفتم زیادیته اصلا بردار همون روغن نباتی بمال به سرت!!

من ^-^

.

.

دستمو زدم به سه راهی,برق منو گرفت!داشتم سکته میکردم از ترس!

برای بابام تعریف کردم.....میگه:چیزیت که نشد! حالا پول برقمون زیاد نیاد....!!!:))

.

.

بقیه مطالب را در ادامه بخوانید

  • محمدجواد تربتی

" اصـــــلاً یکــــــ وضعــــــــیه "

راستشــو بگیــن چنــد وخ بـــود " اصن یه وضی " رو به شکـلِ کتابـی ندیده بـــودین ؟؟؟؟؟

مـــــن کـــــه اولیــــن باره میبینـــــــم :)))))

.

.

این دختر دبیرستانی هایی که دارن از مدرسه با سرویس برمیگردن

هیچ فرقی با مغولها ندارن شک نکن!!

تیکه میندازن بهت ذوب میشی!

.

.

یـک نفـر دستـش خـورد

چـای ریخـت روی تقـویم

و تمـام روزهـا تلـخ شـد...

^_^

.

.

تو یه سایت از پسرا نظرسنجی کرده بودن بهترین راه

برای نفوذ به قلب دخترا چیه؟

80% زده بودن سانتر از جناحین !

.

.

مورد داشتیم دختره رفته امتحان راهنمایی رانندگی بده..

افسر پرسیده : آیینه کجاست ؟

دختره گفته تو کیفمه میخوای بت بدمممم؟؟ ^_^

.

.

بقیه مطالب طنز در ادامه مطلب

  • محمدجواد تربتی

من بچه بودم مدرسه هم نمیرفتم

نزدیک خونمون یه مدرسه ابتدایی بود که هر روز به دانش اموزا یه پاکت شیر میدادن

بعضیا ک این شیرا رو نصفه میخوردن مینداختن تو سطل اشغالی

تو ساعتای کلاس هم ما میرفتیم تو حیاط مدرسه با یه کاسه

هیچی دیگه این شیرا رو بر میداشتیم میریختیم تو کاسه

میبردیم میدادیم به همسایه بیچاره مون بعد میگفتیم

خالهههه مامانم شیر فرستاده براتون

بیچاره چقد خوشحال میشد

.

.

بقیه خاطرات در ادامه مطلب

من بچه بودم مدرسه هم نمیرفتم

نزدیک خونمون یه مدرسه ابتدایی بود که هر روز به دانش اموزا یه پاکت شیر میدادن

بعضیا ک این شیرا رو نصفه میخوردن مینداختن تو سطل اشغالی

تو ساعتای کلاس هم ما میرفتیم تو حیاط مدرسه با یه کاسه

هیچی دیگه این شیرا رو بر میداشتیم میریختیم تو کاسه

میبردیم میدادیم به همسایه بیچاره مون بعد میگفتیم

خالهههه مامانم شیر فرستاده براتون

بیچاره چقد خوشحال میشد

.

.

بچه که بودم،وقتی با بابام میرفتم حموم

بعدش تا سه روز مثل این عروسکای حبابساز حباب میدادم بیرون.

آخه با لیف کاموایی چنان دک و پوزمون رو به هم میمالید

انگار داره سیب زمینی میشوره

تازه برای صرفه جویی آب هم نمیریخت

تا قشنگ کف صابون از چشممون بره داخل از دهنمون در آد...!!

.

.

عاغا دیروز از یه شماره ناشناس واسم اس اومده:

سلام.هاجر ابوذر هستم همکلاسی سابق

من: سلام شرمنده هاجر خانم اشتبا گرفتین

ناشناس:نه خانم هاجر شمایی

من ابوذر اسلامی هستم. یادتون اومد؟

من: من هاجر نیستم اشتباه گرفتین

ناشناس: خوب من که ابوذرم

من: بی جواب

ناشناس: حالا که اینطور شد منم مقدادم

رفتم سراغ سمیه. به سلمان سلام برسون

دیگه حرفی برای گفتن ندارم

.

.

دیروز رفتم کارت عابر بانک رو از بابام بگیرم حالا مکالمات بین من و بابام :

  باباکارت من کجاست ؟

  بابام:تو کیف کارت ها

من : کیف کارت ها کجاست ؟

  بابام: کنار کارت ملى و گواهینامم

من:خوب گواهینامت کجاست ؟

  بابام:تو کىف پولم

من: خوب کیف پولت کجاست ؟

  بابام:توکیف قهوه یمه دیگه

من:خوب کیف قهوه ایت کجاست ؟

                                                                                         بابام: تو اتاقمه پسره ى دیوونه

من پس از بیست دقیقه گشتن

من : بابا پىداش نمیکنم خودت بیا بده

حالا بابام اومده مستقیم رفته تو اتاق برادرم اوورده داده میگه بیا بگیر پسره خنگ

.

.

اقا برادر ما چند سال پیش که تازه اشانتیون مد شده بود رفته بود خرید

بعد اقاهه گفت این محصول اشانتیون هم داره

حالا این برادر مام برگشته میگه میشه همینو که میگین رو ببینیم

تصور قیافه فروشنده رو به عهده خودتون میذارم

.

.

نمیدونم چه حکمتیه هروقت من دارم یه فیلم ترسناک میبینم

جای حساس فیلم یه دفعه یخچال میگه تااااااااااااااااااااااااق!

یااینکه یه سوسکی،عنکبوتی چیزی ازبغلم رد میشه

یایکی ازهمسایه هامون در رو محکمممممممم میکوبه به هم

از خودِفیلمه نمیترسم ازکابوسای بعدشم نمیترسم

ولی در اثر اتفاقات فرا زمینی درطول فیلم قلبم میوفته توپاچم!!!

.

.

چند وقت بود سر خیابونمون یه گدا اومده بود شانسش هر دفعه میخواستم بهش پول بدم

دست تو جیبم میکردم یا ۲ یا ۵هزار تومانی میمومد و یواشکی میذارم سرجاش

دیروز گداهه گفت : بیا همون ۵ هزاریتو بده مابقیشو میدم



  • محمدجواد تربتی

خنده فان

نکیر و منکر اگه ایرانی باشن،

نکیر سوال اولش اینه که قبرو چند خریدی؟

منکرم هرچند بگی ، میگه گرون خریدی

.

.

زن باس وقتی پستی گذاشت که آقاش دوست نداشت و دعواش کرد

آقاشو بلاک کنه وهر پستی دوست داشت بذاره ( ̄ー ̄)

والا بوخدا این سوسول بازیآ چیه....^_^

.

.

لقمه درس کنم فردا ببری ؟

.

.

.

.

.

سوال این روزای مادرا از داف ها و شاخ های فیسـ ـبوک و . . .

.

.

دیشب هندونه خوردم ، پوستش و گذاشتم دم در،شهرداری ببره

طرف زنگ آیفون و زده و میگه: با ژیلت تمیزش کردی ^_-

.

.

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻤﻮ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﯾﺪﻡ

ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺧﺒﺮ ﮔﺮﻓﺘﻢ

ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ 3 4 ﺭﻭﺯﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺳﻔﺮ!

.

.

بقیه استاتوس ها در ادامه مطلب

  • محمدجواد تربتی


امشب چه شبی روشن و زیبا و مصفاست / احسنت، به این جشن دل انگیز که برپاست

گویا که گلی پای نهاده ست به گیتی / کز فرّ و شرف، آبروی جمله ی گلهاست . . .

تولدت مبارک

.

.

تو یک تولدی شدی به قلب زخمی ام ببین / که با تو من ظهور شدم احیا شدم مثل نگین

عزیز مبارکت باشه امروز روز تولدت / این قلب خسته منه بردار برو ما خودت . . .

.

.

جشن میلادت را به پرواز می روم

دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها

آسمانی که نه برای من

نه برای تو

که تنها برای “ما” آبیست . . .

.

.

امروز روز توست و من

تمام دلتنگیهایم را

به جای تو

در آغوش می کشم

چقدر جایت میان بازوانم خالیست

تولدت مبارک

.

.

این هدیه ی آسمانی چشمانت / دلبسته به شمعدانی چشمانت

ای عشق تولدت مبارک ، قلبم / تقدیم به مهربانی چشمانت . . .

.

.

بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب

  • محمدجواد تربتی

خنده فان

به دخترخاله 5 سالم میگم عمو پورنگ رو بیشتر دوس داری یا عمو قناد؟

میگه عمو تتل :|

.

.

آیا میدانید عذاب آورتر از

بریدن انگشت با کاغذ چیست؟

غروب 31 شهریور ^_^

.

.

غصه خوردن نداره اصن

همش 9 ماه به تابستون بعدی مونده،چیزی نیس که!

کلن میشه 40 هفــته :))

به عبارتی 270 روز :

یعنی 6480 ساعت :|

در واقع میشه 388800 دقیقه >__<

میشه 23328000 ثانیه :<

یـــا ابــــرفــرز :'(

.

.

وقتی به دنیا اومدم انقدر از دست پدر و مادرم عصبانی بودم

که تا دو سال باهاشون حرف نزدم!

.

.

یبارم سر کلاس استاد خیلی حرف میزد بعدش من گفتم استاد خسته نباشید ^_^

استاد: ممنون ولی من خسته نیستم!

من: چرا استاد شما الان داغی نمیفهمی ^_^

.

.

بقیه جوک ها در ادامه مطلب

  • محمدجواد تربتی
این بابا خر شده

.

.

بقیه عکس ها در ادامه مطلب

  • محمدجواد تربتی

شیشه های شکسته تعویض می شوند

پل های شکسته ، تعمیر

آدم های شکسته ، فراموش

.

.

گاهی بدون بغض و گریه

و بدون داد و هوار

باید قبول کنی فراموش شدنت را !

.

.

این روزها صدای ثانیه ثانیه

فراموش شدنم را می شنوم

.

.

انصاف نیست که رفتن آدمها با خودشون باشه

اما فراموش کردنشون با ما

.

.

فراموش شدن همیشه از نبودن نیست !

گاهی از نزدیک شدن زیاد فراموش می شی … !

.

.

بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب

  • محمدجواد تربتی

من اولش خیلی خوشگل بودم

اما نامردا تو بیمارستان عوضم کردن

میفهــــــــــــــــمی؟عوض شدم :|

.

.

اگه اعصابت خرابه اهنگ بخون.....یهو میبینی که داری میخندی

چون صدات از اعصابت خرابتره

.

.

ﺭﻭﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺸﺪﯾﺪ ﮔﺬﺍﺷﺖ

ﺍﻧﻘﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﻫﻦ

ﻣﺜﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻤﺴﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ

.

.

بچه ها میخوام خدافظی کنم باهاتون برای همیشه

احساس میکنم وقتم اینجا خیلی هدر میشه

شرمنده به کارام نمیرسم

مرسی از همه ی نظراتتون و توجهاتتون

حلالم کنید اگه بعضی وقتا سرکارتون گذاشتم

دقیقا مث الان

.

.

روزهایی پر از امید ، سلامتی وشادابی

زیبایی و قشنگی

مهربونی و دوستی

.

.

.

.

.

از طرف شما برای خودم خواستارم

.

.

بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب

  • محمدجواد تربتی